امروزم مثل روزای دیگه به خوبی و خوشی گذشت و دخترم روز به روز بزرگتر میشه امروز یه مقوا اوردم وگذاشتمت رو مقوا و کشیدمت ههههههه همش با تعجب نگاهم میکردی که دارم چه کار میکنم بعد دست نازت رو رو کشیدم که عکسشو میزارم و اینکه آینه اوردم و دائم اسمتو صدا میکردم مثلا میگفتم این توپه بعد با سر تون میدادم که نه نه این سودا هه این شونه نه نه این سودا هه تو هم همش میخندیدی و اینکه برای اولین بار تو وان حموم خودت نشستی وااااااااای نمیدونی چقدر عاشقشی مامان فدات اینم یکی از کاردستی هات با کمک مامانی شاید خیلی زود باشه ولی از الان قیچی کوچیکی که داری رو میدم دستت و با کمک مامانی انجام میدی کاردستی هات رو جالب اینه که تو لذت میبری&...